با فصلنامه مطالعات تاریخی

با فصلنامه مطالعات تاریخی

۲۵ آبان ۱۳۸۶

 

فصلنامه " مطالعات تاریخی " شماره جدید خود را با گرد آوری ۱۲ مقاله به زعم خود به شناخت دیانت بهائی اختصاص داده است. اما متاسفانه نویسندگان این مقالات با نگاه مغرضانه و یک طرفه به این آئین پرداخته اند بطوریکه هر خواننده با مطالعه اولین سطور هر مقاله به نگاه منفی نگارنده آن نسبت به دیانت مذکور پی می برند حتی یک مقاله در تائید دیانت بهائی در این نشریه دیده نمیشود تا صفحه ترازو را کمی منصفانه و متعادل تر نمایند . چقدر زیبنده بود که مدیران این نشریه به معنای کلمه " تحقیق " توجه بیشتری عنایت میکردند که اولین شرط آن نگاه منصفانه و دور از هر نوع تعصب و جانب داری می باشد. حال در جهت پرهیز از تطویل کلام و تنویر اذهان خوانندگان به بررسی اجمالی مقاله اول می پردازیم.

          این مقاله تحت عنوان " بهائیت ، رژیم پهلوی و مواضع علما " سعی در نشان دادن همکاری بهائیان با رژیم پهلوی را دارند اما نکته جالب آن است که از صفحه ۱۴ – ۴ مقاله – تا صفحه ۲۰ کتاب در رابطه با همکاری و همدستی رژیم پهلوی با علما در جهت سرکوب بهائیان شرح داده شده بطور مثال در صفحه ۱۶ واعظ فلسفی از شاه می خواهد که اجازه دهد در بالای منبر علیه بهائیان سخنرانی کند که شاه در تائید آن میگوید " بروید بگوئید " ، در همین صفحه تصرف حضیره القدس بهائیان و تخریب آن توسط فرماندار نظامی تهران توضیح داده شده است. نویسنده مقاله بعد از متوجه این اشتباه خود شده لذا در صفحه ۲۱ نام تعدادی از مسئولین بلند پایه پهلوی دوم را بدون هیچ دلیل و مدرکی به عنوان بهائی تیتر می کند تا از این تاریخ نفوذ بهائیان در دستگاه رژیم را نشان دهد. حال از کجا ایشان به چنین کشفی نائل شده اند که این افراد بهائی هستند خدا عالم است! بطور مثال از فرخ روی پارسا نام می برد که در همین نشریه در مقاله دیگر صفحه ۲۴۴ پدر این خانم طلبه ای معرفی می شود که در کربلا درس فقه می خوانده و یا در صفحه ۲۵۲ شرحی از جشن نیمه شعبان گرفتن این فرد در باشگاه معلمان درج شده است. یا از امیر عباس هویدا نام می برد یعنی شخصی که  دو بار به حج رفته و عقد اسلامی کرده است ( بهائیان حج و عقد مخصوص به خود را دارند و فرد بهائی مجاز به حج و عقد اسلامی نیست ) و در دوران نخست وزیریش بسیاری از بهائیان از مشاغل حساس دولتی مانند شرکت نفت اخراج شدند.

          پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که به فرض محال آنکه این تعداد انگشت شمار بهائی بوده باشند آیا این مطلب ایرادی بر دیانت بهائی وارد می کند؟ حال آنکه از شخص اول مملکت تا همه وزرا و معاونین و مجلسیون در رژیم پهلوی مسلمان بودند آیا این امر خدشه ای بر دیانت اسلام وارد کرده است؟  و یا چون همه این افراد مسلمان بودند پس آیا می توان رژیم پهلوی را حکومتی اسلامی دانست؟

          مطلب جالب توجه دیگر در صفحه ۲۰ درج شده است: ( عین مطلب)" پرفسور نرمان تیویچ یکی از شخصیتهای سیاسی اسرائیل … نوشت : امر بهائی که مرکز آن حیفا و عکاست و این دو مدینه زیارتگاه پیروان آن است به درجه ای از پیشرفت و تقدم نائل گشته که مقام دیانت جهانی و بین المللی را نموده است. به همین جهت بهائیان در بسیاری از کشورها به نفع دولت اسرائیل جاسوسی می کنند." اولا" از این مطلب چگونه می توان نتیجه گرفت که بهائیان برای اسرائیل جاسوسی می کنند را باید از نویسنده مقاله پرسید نکته جالب توجه آن است که بهائیان در همه کشورهای دنیا اقامت دارند ولی هیچکدام از این کشورها به جاسوس بودن آنها پی نبرده اند و فقط نویسنده این مقاله با استدلال فوق پی به این راز ! برده است.ثانیا" آیا مسلمانان جهان که زیارتگاهشان در مکه مکرمه می باشد و هر ساله به زیارت آن  می روند جاسوس کشور عربستان محسوب می گردند؟ حال چطور بهائیان را که زیارتگاهشان قبل از تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین مسلمان بوده جاسوس تلقی می کنید؟

          " بدین ترتیب بهائیان که امیدوار بودند در ابتدای سده اول به پیروزی برسند با شکستی مواجه شدند که دیگر نتوانستند مانند سابق ابراز وجود کنند" ( عین مطلب در صفحه ۱۸ ) بنده معنای شکست را متوجه نمی شوم، آیا اینکه دیانت بهائی با قدمتی کمتر از دو قرن در کنار هفت دین بزرگ جهانی که هر کدام بیش از چهارده قرن قدمت دارند به عنوان یکی از ادیان رسمی جهانی در منشور سازمان ملل شناخته شده است به زعم ایشان شکست محسوب می شود؟ و یا اینکه دیانت بهائی بعد از دیانت مسیح گسترده ترین دیانت جهانی محسوب می گرددو این نه در سایه جنگ و لشگر کشی به سایر کشورها بلکه فقط بر اساس رفتار و گفتار بهائیان میسر گردیده ، آیا این شکست است یا پیروزی ؟ با اینکه شارع دیانت بهائی تمام عمرش در زندان بسر برد و اجازه مراوده با هیچ فردی را نداشت اما هم اکنون افراد گوناگونی از نژادها ، رنگها و جنسیتها بهائی هستند آیا این را شکست میدانید؟

در خاتمه به نویسنده محترم توصیه ای دوستانه می گردد که بجای صرف وقت ، انرژی و سرمایه برای نوشتن ردیه بر دیانت بهائی که تنها آئینی است که رسالت حضرت محمد و ائمه را قبول داردبه پاسخگویی کتب مختلفی مانند بازشناسی قرآن ( دکتر انصاری ) ، بیست و سه سال ( علی دشتی ) ، شیعه گری ( کسروی ) ، علی نماد شیعه گری             ( آله دالفک ) بپردازند.  

 

                                                                             نغمه _ ث

Comments are closed.